تا نفخات ربیع صور دمید از دهان


تا نفخات ربیع صور دمید از دهان

کالبد خاک را نزل رسید از روان
کالبد خاک را نزل رسید از روان
غاشیه دار است ابر بر کتف آفتاب
غاشیه دار است ابر بر کتف آفتاب
غالیه سای است باد بر صدف بوستان
غالیه سای است باد بر صدف بوستان
کرد قباهای گل خشتک زرین پدید
کرد قباهای گل خشتک زرین پدید
کرد علم های روز پرچم شب را نهان
کرد علم های روز پرچم شب را نهان
روز به پروار بود فربه از آن شد چنین
روز به پروار بود فربه از آن شد چنین
شب تن بیمار داشت لاغر ازین شد چنان
شب تن بیمار داشت لاغر ازین شد چنان
عکس شکوفه ز شاخ بر لب آب اوفتاد
عکس شکوفه ز شاخ بر لب آب اوفتاد
راست چو قوس قزح برگذر کهکشان
راست چو قوس قزح برگذر کهکشان
مریم دوشیزه باغ، نخل رطب بید بن
مریم دوشیزه باغ، نخل رطب بید بن
عیسی یک روزه گل، مهد طرب گلستان
عیسی یک روزه گل، مهد طرب گلستان
نی عجب ار جای برف گرد بنفشه است از آنک
نی عجب ار جای برف گرد بنفشه است از آنک
معدن کافور هست خطهٔ هندوستان
معدن کافور هست خطهٔ هندوستان
شاخ چو آدم ز باد زنده شد و عطسه داد
شاخ چو آدم ز باد زنده شد و عطسه داد
فاخته الحمد خواند گفت که جاوید مان
فاخته الحمد خواند گفت که جاوید مان
دوش که بود از قیاس شکل شب از ماه نو
دوش که بود از قیاس شکل شب از ماه نو
هندوی حلقه به گوش گرد افق پاسبان
هندوی حلقه به گوش گرد افق پاسبان
داد نقیب صبا عرض سپاه بهار
داد نقیب صبا عرض سپاه بهار
کز دو گروهی بدید یاوگیان خزان
کز دو گروهی بدید یاوگیان خزان
خیل بنفشه رسید با کله دیلمی
خیل بنفشه رسید با کله دیلمی
سوسن کن دید کرد آلت زوبین عیان
سوسن کن دید کرد آلت زوبین عیان
شاه ریاحین بساخت لشکر گاه از چمن
شاه ریاحین بساخت لشکر گاه از چمن
نیسان کان دید کرد لشکری از ضیمران
نیسان کان دید کرد لشکری از ضیمران
بید برآورد برگ آخته چون گوش اسب
بید برآورد برگ آخته چون گوش اسب
سبزه چو آن دید گرد چارهٔ برگستوان
سبزه چو آن دید گرد چارهٔ برگستوان
از پی سور بهار یاسمن آذین ببست
از پی سور بهار یاسمن آذین ببست
بستان کان دید کرد قبه ای از ارغوان
بستان کان دید کرد قبه ای از ارغوان
لاله چو جام شراب پارهٔ افیون در او
لاله چو جام شراب پارهٔ افیون در او
نرگس کان دید از زر تر جرعه دان
نرگس کان دید از زر تر جرعه دان
بود سر کوکنار حقهٔ سیماب رنگ
بود سر کوکنار حقهٔ سیماب رنگ
غنچه که آن دید کرد مهرهٔ شنگرف سان
غنچه که آن دید کرد مهرهٔ شنگرف سان
مجلس گلزار داشت منبری از شاخ سرو
مجلس گلزار داشت منبری از شاخ سرو
بلبل کان دید کرد زمزمهٔ بیکران
بلبل کان دید کرد زمزمهٔ بیکران
قمری درویش حال بود ز غم خشک مغز
قمری درویش حال بود ز غم خشک مغز
نسرین کان دید کرد لخلخهٔ رایگان
نسرین کان دید کرد لخلخهٔ رایگان
فاخته گفت از سخن نایب خاقانیم
فاخته گفت از سخن نایب خاقانیم
گلبن کن دید کرد مدحت شاه امتحان
گلبن کن دید کرد مدحت شاه امتحان
شاه سلاطین فروز خسرو شروان که چرخ
شاه سلاطین فروز خسرو شروان که چرخ
خواند به دوران او شروان را خیروان
خواند به دوران او شروان را خیروان
زهره و دهره بسوخت کوکبهٔ رزم او
زهره و دهره بسوخت کوکبهٔ رزم او
زهرهٔ زهره به تیغ دهرهٔ دهر از سنان
زهرهٔ زهره به تیغ دهرهٔ دهر از سنان
گوشه و خوشه بساخت از پی مجد و ثنا
گوشه و خوشه بساخت از پی مجد و ثنا
گوشهٔ عرش از سریر، خوشهٔ چرخ از بنان
گوشهٔ عرش از سریر، خوشهٔ چرخ از بنان
دولت و صولت نمود شیر علم های او
دولت و صولت نمود شیر علم های او
دولت ملک عجم، صولت تیغ یمان
دولت ملک عجم، صولت تیغ یمان
پایه و مایه گرفت هم کف و هم جام او
پایه و مایه گرفت هم کف و هم جام او
پایهٔ بحر محیط، مایهٔ حوض جنان
پایهٔ بحر محیط، مایهٔ حوض جنان
راحت و ساحت نگر از در او مستعار
راحت و ساحت نگر از در او مستعار
راحت جان از خرد، ساحت کون از مکان
راحت جان از خرد، ساحت کون از مکان
غایت و آیت شناس نامزد حضرتش
غایت و آیت شناس نامزد حضرتش
غایت نصر از غزا، آیت وحی از بیان
غایت نصر از غزا، آیت وحی از بیان
یافته و بافته است شاه چو داود و جم
یافته و بافته است شاه چو داود و جم
یافته مهر کمال، بافته درع امان
یافته مهر کمال، بافته درع امان
ساخته و تاخته است بخت جهان گیر او
ساخته و تاخته است بخت جهان گیر او
ساخته شعرا براق تاخته بر فرقدان
ساخته شعرا براق تاخته بر فرقدان
سوده و بوده شمار اشهب میمونش را
سوده و بوده شمار اشهب میمونش را
سوده قضا در رکاب، بوده قدر در عنان
سوده قضا در رکاب، بوده قدر در عنان
بسته و خسته روند تیغ وران پیش او
بسته و خسته روند تیغ وران پیش او
بسته به شست کمند، خسته به گرز گران
بسته به شست کمند، خسته به گرز گران
ای به شبستان ملک با تو ظفر خاصگی
ای به شبستان ملک با تو ظفر خاصگی
وای به دبستان شرع با تو خرد درس خوان
وای به دبستان شرع با تو خرد درس خوان
کعبهٔ جان صدر توست، چار ملک چار رکن
کعبهٔ جان صدر توست، چار ملک چار رکن
رستم دین قدر توست هفت فلک هفت خوان
رستم دین قدر توست هفت فلک هفت خوان
قدر تو کی دل نهد بر فلک و چون بود
قدر تو کی دل نهد بر فلک و چون بود
در وطن عنکبوت کرگدن و آشیان
در وطن عنکبوت کرگدن و آشیان
دهر جلال تو دید ایمان آورد و گفت
دهر جلال تو دید ایمان آورد و گفت
کای ملکوت اسجد و اکادم وقت است هان
کای ملکوت اسجد و اکادم وقت است هان
تیغ تو داند که چیست رمز و اشارات دین
تیغ تو داند که چیست رمز و اشارات دین
طرفه بود هندویی از عربی ترجمان
طرفه بود هندویی از عربی ترجمان
نیست نظیر تو خصم خود نبود یک بها
نیست نظیر تو خصم خود نبود یک بها
تاج سر کوکنار، افسر نوشیروان
تاج سر کوکنار، افسر نوشیروان
در دل دشمن نگر مانده ز تیغت خیال
در دل دشمن نگر مانده ز تیغت خیال
چون شبه گون شیشه ای نقش پری اندران
چون شبه گون شیشه ای نقش پری اندران
حلق بداندیش را وقت طناب است از آنک
حلق بداندیش را وقت طناب است از آنک
گردن قرابه را هست نکو ریسمان
گردن قرابه را هست نکو ریسمان
گونهٔ حصرم گرفت تیغ تو و بر عدو
گونهٔ حصرم گرفت تیغ تو و بر عدو
ناشده انگور می، سرکه شد اندر زمان
ناشده انگور می، سرکه شد اندر زمان
چرخ مقرنس نهاد قصر مشبک شود
چرخ مقرنس نهاد قصر مشبک شود
چو ز گشاد تو رفت چوبهٔ تیر از کمان
چو ز گشاد تو رفت چوبهٔ تیر از کمان
رو که جهان ختم کرد بر تو جهان داشتن
رو که جهان ختم کرد بر تو جهان داشتن
بر دگران گو فلک عزلت شاهی بران
بر دگران گو فلک عزلت شاهی بران
از کف و شمشیر توست معتدل ارکان ملک
از کف و شمشیر توست معتدل ارکان ملک
زین دو اگر کم کنی ملک شود ناتوان
زین دو اگر کم کنی ملک شود ناتوان
راستی چنگ را بیست و چهار است رود
راستی چنگ را بیست و چهار است رود
چون یکی از وی گسست کژ شود او بی گمان
چون یکی از وی گسست کژ شود او بی گمان
گرچه بدون تو چرخ تاج و نگین داد لیک
گرچه بدون تو چرخ تاج و نگین داد لیک
رقص نزیبد ز بز، تیشه زنی از شبان
رقص نزیبد ز بز، تیشه زنی از شبان
گرچه مشعبد ز موم خوشهٔ انگور ساخت
گرچه مشعبد ز موم خوشهٔ انگور ساخت
ناید از آن خوشه ها آب خوشی در دهان
ناید از آن خوشه ها آب خوشی در دهان
گر فلکت بنده گشت نقص کمال تو نیست
گر فلکت بنده گشت نقص کمال تو نیست
رونق سکبا نرفت، گر تره آمده به خوان
رونق سکبا نرفت، گر تره آمده به خوان
کی شود از پای مور دست سلیمان به عیب
کی شود از پای مور دست سلیمان به عیب
کی کند از مرغ گل صنعت عیسی زبان
کی کند از مرغ گل صنعت عیسی زبان
خسرو صاحب خراج بر سر عالم توئی
خسرو صاحب خراج بر سر عالم توئی
بنده به دور تو هست شاعر صاحب قران
بنده به دور تو هست شاعر صاحب قران
گر به جهان زین نمط کس سخنی گفته است
گر به جهان زین نمط کس سخنی گفته است
بنده به شمشیر شاه باد بریده زبان
بنده به شمشیر شاه باد بریده زبان
شاه جهان نظم غیر داند از سحر من
شاه جهان نظم غیر داند از سحر من
اهل بصر گوشت گاو دانند از زعفران
اهل بصر گوشت گاو دانند از زعفران
گرچه به چشم عوام سنگچه چو لولو است
گرچه به چشم عوام سنگچه چو لولو است
لیک تف آفتاب فرق کند این و آن
لیک تف آفتاب فرق کند این و آن
ای فر پر هماتی سایهٔ درگاه تو
ای فر پر هماتی سایهٔ درگاه تو
شهپر جبریل باد بر سر تو سایبان
شهپر جبریل باد بر سر تو سایبان
باد خورنده چو خاک جرعهٔ جام تو جم
باد خورنده چو خاک جرعهٔ جام تو جم
باد برنده چو مور ریزهٔ خوان تو جان
باد برنده چو مور ریزهٔ خوان تو جان
هاتف نوروز باد بر تو دعا گوی خیر
هاتف نوروز باد بر تو دعا گوی خیر
تا ابد آمین کناد عاقلهٔ انس و جان
تا ابد آمین کناد عاقلهٔ انس و جان